پروفسور حسابی میگفت:
در دوران تحصیلم در آمریکا در یک گروهی با یک دختر آمریکایی به نام کاترینا وهمینطور
فیلیپ که نمیشناختمش همگروه شدم.
از کاترینا پرسیدم :فلیپ رو میشناسی؟
کاترینا گفت: اره،همون پسری که موهای بلونده قشنگی داره وردیف اول میشینه!
گفتم نمیدونم کیو میگی
گفت:همون پسر خوش تیپ که معمولا پیراهن وشلوار روشن شیکی میپوشه!
گفتم منظورت کیه؟
گفت :همون پسری که کیف و کفشش همیشه ست باهم!
بازهم منظورشو نفهمیدم!
کاترینا تن صداشو یکم پایین آورد
وگفت:فیلیپ دیگه،همون پسر مهربونی که روی ویلچر میشینه...
اینبار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیرباوری رفتم تو فکر
آدم چقدر باید نگاهش مثبت باشه و بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی کنه
اگه کاترین از من میپرسید فیلیپ کیه؟
حتما سریع میگفتم:همون معلوله دیگه!!
نویسنده » علی مهرنوش . ساعت 11:24 عصر روز سه شنبه 94 اردیبهشت 15